محل تبلیغات شما

 

در کنار خیمه ام

بی قرارِ بی قرار

های هایِ گریه ام

انتظارِ انتظار

دست های کوچکم

نشسته است

در قنوتِ آرزو

وای وایِ من پدر

وای وایِ من عمو

 

آمدی پدر ولی

چهره ات شکسته است

گرد و خاک دیگری

برتنت نشسته است

می روی به سوی خیمه ی عموی من

آی؛ مهربان عمو

نه؛ عمود خیمه را نمی کنی

در سکوتِ گفتگو

وای وایِ من پدر

وای وایِ من عمو

 

نیزه ها برای سر

دشنه ها برای دل

تیر، سهم قلب ها

چکمه ها به سینه ها

بند ها و دست ها

شعله ها و خیمه ها

نعل نو برای چه؟!!!

مانده ام زجست و جو

وای وایِ من پدر

وای وایِ من عمو

 

در مرور بی کسی

من پناه می برم به دشت

من پناه می برم به خاک

من پناه می برم به خار

من پناه می برم به خواب

من پناه می برم به رنج

من پناه می برم به درد

من پناه می برم به عمه ام

من پناه می برم به مَرد

درغبار و های و هو

وای وایِ من پدر

وای وایِ من عمو

در کنار خیمه ام ...

ها ,وایِ ,پناه ,برم ,وای ,ام ,وایِ من ,می برم ,پناه می ,من پناه ,وای وایِ

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آنا دیلی آموزش زبان ترکی آذری My dear dairies